معنی سبکی موسیقیایی

حل جدول

سبکی موسیقیایی

- عامه پسند یا سکولار
- آرس آنتیک
-بوسانوا
-باروک
-بالاد
-بالتا
-باله
-بغساوان
-بل کانتو
-بیگ باند
-بیگوئین
-جاز تالاری (چمبر جاز)
-چونگاک
-کائی لوئونگ
-کانتاتا
-کانُن
-موسیقی آرایشگاهی
-موسیقی تالاری (چمبر موزیک)
-موسیقی تصادفی
--کلاسیک
--متقاطع
-هارمونی باز و بسته
-کلاسیک پاپ
-کلاسیک راک
-راک باز و پاپ بسته

لغت نامه دهخدا

سبکی

سبکی. [س ُ] (اِخ) تاج الدین عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی شافعی. رجوع به تاج الدین سبکی ابونصر عبدالوهاب و ریحانه الادب و الاعلام شود.

سبکی. [س َ] (اِخ) علی بن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف. رجوع به علی بن عبدالکافی شود.

سبکی. [س َ ب ُ] (حامص) ضد گرانی. (غیاث) (آنندراج). کم وزنی. ضد سنگینی. (ناظم الاطباء):
بار لاغر نه سبک باشد و فربه نه گران
سبکی به ز گرانی ز همه روی شمار.
فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 100).
|| ضعف عقل و خفّت رأی. (ناظم الاطباء). جلفی. عدم وقار. عدم متانت. سخف. سخفه. سخافه. (منتهی الارب). خِفّه. (دهار). طیش. طوش: خَیْعَره؛ سبکی و خفت. (منتهی الارب):
از سبکی مغز خصم گر هوسی می پزد
هست ورا عذر آنک گرز گران دیده نیست.
خاقانی.
|| تحقیر و اهانت. (ناظم الاطباء). || چستی و چالاکی. (مؤلف).مقابل سختی: و گفت [فریدون] بچه ٔ این هر دو [خر و مادیان] مرکب باشد از سختی خر و سبکی اسب. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 37). || بی غیرتی و بی قدری. (غیاث) (آنندراج). || جلفی. بی وقاری: اما تیرگی قوی بر وی مستولی بود و سبکی که آن را ناپسند داشتند و مرد بی عیب نباشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 156). || ظرافت و تازه روحی:
تدبیر کرای خرِ رهی کن
هم با سبکی هم بتازه روحی.
سوزنی.
|| کوچکی. (ناظم الاطباء).

سبکی. [س ُ] (اِخ) نقی الدین علی بن عبدالکافی بن تمام بن حمادی بن یحیی بن عثمان بن سواربن سلیم الانصاری مکنی به ابوالحسن مروی. رجوع به ابوالحسن علی بن عبدالکافی و رجوع به علی بن عبدالکافی و معجم المطبوعات و الاعلام زرکلی شود.

سبکی. [س ُ] (اِخ) محمود محمدخطاب مالکی. او راست: 1- تحفه الابصار و البصائر فی بیان کیفیه السیر مع الجنازه الی المقابر. 2- الرساله البدیعه فی الرد علی من طغی فخالف الشریعه، و آن فتاوی است درباره ٔ بدعتهایی که در جنازه ها پدید شده است. 3- شرب الرخان. 4- غایه التبیان لما به ثبوت الصیام و الافطار فی شهر رمضان. (معجم المطبوعات).

سبکی. [س ُ] (اِخ) احمدبن علی عبدالکافی ملقب به بهاءالدین و مکنی به ابوحامد ادیب، قاضی متعبد متقی و کثیر الحج و الصدقه. مثل پدرش از افاضل وقت خود بود و از پدر خود و از رشیدی و ابوحیان و دیگر افاضل وقت درس خوانده و از اکابر مصر و شام نیز تحصیل مراتب علمیه نموده بود و مدتی در شام قضاوت کرد و دیری متصدی قضاوت لشکری نیز با او بوده است و عاقبت در مکه مقیم شد و بسال 773 هَ. ق. بدانجا بسن پنجاه و چهار سالگی درگذشت. پدر او که خود از اهل قصیده است درحق او گفته است: دروس احمد خیر من دروس علی و ذلک عنه علی غایه الامل. و از تألیفات اوست: 1- شرح تلخیص المفتاح که نام آن عروس الافراح در ذیل مذکور است 2- شرح الحاوی 3- شرح مختصر ابن حاجب 4- عروس الافراح فی شرح تلخیص المفتاح که با چندین شرح دیگر در مصر چاپ شده است. (از ریحانه الادب ج 2 ص 163 و 210).


دل سبکی

دل سبکی. [دِ س َ ب ُ] (حامص مرکب) سبکدلی. حالت و چگونگی سبکدل:
خاقانیا ز دل سبکی سرگران مباش
کو هر که زاده ٔ سخن تست خصم تست.
خاقانی.


سبکی کردن

سبکی کردن. [س َ ب ُ ک َ دَ] (مص مرکب) زودگذر بودن. زود تمام شدن:
سبکی کرد و [ماه روزه] بهنگام گذر کرد و برفت
تا نگویند فروهشته برِ ما لنگر.
فرخی.
|| تظاهر بخفت روح و سبک مغزی کردن.


حسین سبکی

حسین سبکی. [ح ُ س َ ن ِ س ُ] (اِخ) ابن علی بن عبدالکافی بن علی بن یوسف مکنی به ابوالطیب و ملقب به جمال الدین رجال شناس. وی در قاهره 722 هَ. ق. 1322/ م. متولد و در دمشق در رمضان 755 هَ. ق. / 1354 م. درگذشت. مدرس و نایب قاضی دمشق بود و کتابی در کسانی که «حسین بن علی »نام دارند تألیف کرده است. (معجم المؤلفین از دررالکامنه ج 2 ص 61) (حسن المحاضره ج 1 ص 248) (کشف الظنون) (دائره المعارف اسلام) (هدیه العارفین ج 1 ص 314).


قاضی سبکی

قاضی سبکی. [س ُ] (اِخ) علی بن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف بن موسی بن تمام بن حامدبن یحیی بن عمربن عثمان بن علی بن سواربن سلیم انصاری خزرجی سبکی الولاده شافعی الفروع اشعری الاصول، مکنی به ابوالحسن و ملقب به تاج الدین یا تقی الدین. از اکابر علمای عامه و فقیه اصولی، محدث حافظ رجالی منطقی خلافی قاری نحوی لغوی بیانی جدلی حاکم شام و جامعترین علمای عهد خود بوده و اوحد المجتهدینش می نامیدند. وی پس از جلال الدین قزوینی مدتی باکمال عفت و دیانت قاضی القضاه شام بوده است. او در اول صفر سال 683 هَ. ق. در قریه ٔ سبک العبید مصر تولد یافت و هر یک از علوم و فنون را از مهره ٔ اساتید آن فن فراگرفت. تألیفاتی دارد که حاکی از دقت نظر وحسن سلیقه ٔ اوست. او راست: 1- الابتهاج (الابهاج) فی شرح المنهاج للنووی. 2- بیان احکام الربط فی اعتراض الشرط علی الشرط. 3- التحبیر المهذّب فی تحریر المذهب. 4- تسریح الناظر فی انعزال المناظر. 5- الدر النظیم فی تفسیر القرآن العظیم. 6- رافع الشقاق فی مسئلهالطلاق. 7- رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب در اصول.8- الرقم الابریزی فی شرح مختصر التبریزی. 9- السیف المسلول علی من سب الرسول (ص). 10- شفاء السقام (الاسقام) فی زیاره خیر الانام در رد ابن تیمیه که منکر سفر زیارت بوده. این کتاب در حیدرآباد و مصر و قاهره چاپ شده است. 11- شن الغاره علی من انکر السفر للزیاره که به نوشته ٔ بعضی نام دیگر کتاب شفاء الاسقام است.12- العلم المنشور فی اثبات المشهور. 13- کشف القناع فی افاده الامتناع، و جز اینها که تا 150 تألیف بدو نسبت داده اند. سبکی در شعر متوسط بوده. از اوست:
ان الولایه لیس فیها راحه
الاّ ثلاث یبتغیها العاقل
حکم بحق اوازاله باطل
ونفع محتاج، سواها باطل.
وی به سال 750 یا 756 هَ. ق. در مصر وفات یافت و چیزی از خود بجا نگذاشت، بلکه معادل 32هزار درهم قرض داشت که پسرانش آن را پرداختند. (روضات الجنات ص 61 و 459) (هدیه الاحباب ص 147) (درر کامنه ج 3 ص 63) (طبقات الشافعیه ج 6 ص 146) (قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 2534) (ریحانه الادب ج 2 ص 164).

فرهنگ معین

سبکی

(~.) (حامص.) بی خِردی، بی وقاری.

فرهنگ عمید

سبکی

[مقابلِ سنگینی و گرانی] سبک بودن، کم‌وزنی،
[قدیمی، مجاز] چستی‌وچالاکی،
[عامیانه، مجاز] جلفی،
[مجاز] خواری و کوچکی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سبکی

کم‌وزنی،
(متضاد) ثقل، سنگینی، چالاکی، فرزی، خفت، سبکسری، طیره، بی‌وقاری، جلفی، خواری، حقارت

فرهنگ فارسی هوشیار

سبکی

کم وزنی، ضد سنگینی

معادل ابجد

سبکی موسیقیایی

339

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری